Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8723 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
business expenses
U
هزینههای کار و کسب هزینههای شرکت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
tangible costs
U
هزینههای محسوس هزینههای مرئی هزینههای عینی
differential cost analysis
U
تحلیل هزینههای تفاضلی سیستمی که در ان هزینههای روشهای مختلف برسی میگردد
production overheads
U
هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
capital outlays
U
هزینههای تاسیساتی هزینههای سرمایهای
ordering costs
U
هزینههای سفارش هزینههای مربوط به سفارش
aggregate expenditures
U
هزینههای کل
real costs
U
هزینههای واقعی
dock dues
U
هزینههای لنگرگاه
selling costs
U
هزینههای فروش
design costs
U
هزینههای طراحی
sunk cost
U
هزینههای اضافی
pilot charges
U
هزینههای راهنما
deferred charges
U
هزینههای انتقالی
joint costs
U
هزینههای مشترک
fixed costs
U
هزینههای سرمایهای
bank charge
U
هزینههای بانکی
bank charges
U
هزینههای بانکی
financial expenses
U
هزینههای مالی
fixed costs
U
هزینههای ثابت
preliminary expenses
U
هزینههای ابتدائی
anchor dues
U
هزینههای لنگر
prime costs
U
هزینههای اولیه
transaction costs
U
هزینههای معاملاتی
freight charges
U
هزینههای حمل
personal outlays
U
هزینههای شخصی
overheads
U
هزینههای بالاسری
implicit costs
U
هزینههای ضمنی
implicit costs
U
هزینههای نامرئی
incidental expenses
U
هزینههای واقعی
increasing cost
U
هزینههای فزاینده
increasing cost
U
هزینههای صعودی
overheads
U
هزینههای عمومی
building costs
U
هزینههای ساختمان
preliminary expenses
U
هزینههای مقدماتی
capital expenditures
U
هزینههای سرمایهای
overhead costs
U
هزینههای بالاسری
capital charges
U
هزینههای سرمایه
capital outlays
U
هزینههای تاسیساتی
capital expenditure
U
هزینههای سرمایهای
government expenditures
U
هزینههای دولت
spillover costs
U
هزینههای خارجی
standard costs
U
هزینههای استاندارد
overhead costs
U
هزینههای اضافی
overhead costs
U
هزینههای حاشیهای
material costs
U
هزینههای مواد
overhead costs
U
هزینههای عمومی
standard costs
U
هزینههای نرمال
storage costs
U
هزینههای انبارداری
national expenditures
U
هزینههای ملی
supplementary costs
U
هزینههای اضافی
comparative costs
U
هزینههای نسبی
on costs
U
هزینههای غیرمستقیم
operational costs
U
هزینههای عملیاتی
competition cost
U
هزینههای رقابتی
supplementary costs
U
هزینههای مکمل
consumption expenditures
U
هزینههای مصرفی
opportunity cost
U
هزینههای کالای تولیدی
increasing cost industry
U
صنایع با هزینههای افزایشی
surcharge
U
درصد هزینههای اضافی
surcharges
U
درصد هزینههای اضافی
outlays
U
هزینههای سرمایهای مخارج
loading participation in profits
U
هزینههای مشارکت در سود
handling charges
U
هزینههای جابجایی کالا
recurring costs
U
هزینههای تکرار شونده
stevedoring charges
U
هزینههای بارگیری وباراندازی
avoidable costs
U
هزینههای قابل اجتناب
selling costs
U
هزینههای فروش کالا
cost category
U
هزینههای انجام شده
constant cost industry
U
صنعت هزینههای ثابت
unliquidated obligation
U
هزینههای پرداخت نشده
taxation of costs
U
ارزیابی هزینههای دعوی
cost analysis
U
تجزیه تحلیل هزینههای کار
life cycle costs
U
هزینههای دوره عمر یک محصول
analysis
U
یات هزینههای محصول جدید
unforeseen expenses
U
هزینههای پیش بینی نشده
contango
U
هزینههای دیرکرد خرید سهم
ordering costs
U
هزینههای مربوط به سفارش کالا
secondary costs
U
هزینههای غیر مستقیم یاثانوی
average cost
U
میانگین هزینههای تولیدی هر واحد
pad the bill
<idiom>
U
اضافه شدن هزینههای کاذب
privy purse
U
اعتبارمخصوص هزینههای خصوصی پادشاه
discounted cash flow
U
ارزش فعلی پرداختها و هزینههای اتی
fixed costs
U
هزینههای که وابسته به حجم تولید نمیباشد
dock charges
U
هزینههای حوض dock-dues : syn
correlation
U
جدول نسبت بین هزینههای متغیر تولید
contingent fund
U
اعتبار هزینههای پیش بینی نشده ذخیره احتیاطی
loading for contingencies
U
کارمزدی که بابت هزینههای احتمالی به حق بیمه اضافه میشود
docl pass
U
گواهی که پس از پرداخت هزینههای لنگرگاه به صاحب کشتی داده میشود
direct materials costs
U
هزینههای مواد اولیهای که مستقیما در کالا بکار برده میشود
deferred expense
U
هزینههای پیش بینی شدهای که هنوز موعد پرداختشان نرسیده است
crowding out effect
U
نرخ بهره را بالامیبرد و سبب کاهش هزینههای سرمایه گذاری خصوصی در اقتصاد میشود
demurrage
U
هزینه معطلی در حمل با قطار یا کشتی هزینههای معطلی
engels law
U
ارتباط بین درامدو هزینههای مصرفی که اولین بار بوسیله امارشناس المانی قرن نوزدهم ارنست انگل مورد بررسی قرار گرفت
cost fraction
U
نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
letterhead
U
مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است
letterheads
U
مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است
compaq computer corporation
U
شرکت کامپیوتری کامپک شرکت سازنده انواع گوناگون ریزکامپیوتر سازگار باریزکامپیوتر
constituent company
U
شرکت وابسته به شرکت یاشرکتهای دیگر
limited company
U
شرکت با مسئولیت محدود شرکت سهامی
international finance corporation
U
شرکت مالی بین المللی شرکت تاسیس شده به وسیله بانک جهانی که هدفش تشویق و ترویج موسسات تولیدی بخش خصوصی درکشورهای توسعه نیافته است
parent company
U
شرکت مادر شرکت مرکزی
privates
U
رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
private
U
رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
outsource
U
به کار گرفتن شرکت دیگر برای مدیریت و تامین شبکه برای شرکت شی
dragger
U
شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
component
U
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components
U
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
paperless
U
شرکت الکترونیکی یا شرکتی که از کامپیوتر و سایر قط عات الکترونیکی برای کارهای شرکت استفاده میکند و از کاغذ استفاده نمیکند
houses
U
1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
housed
U
1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
house
U
1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
body corporate
U
شرکت شرکت سهامی
business group
U
شرکت سهامی
[شرکت]
army component
U
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
component command
U
قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
businesses
U
شرکت
associations
U
شرکت
incorporation
U
شرکت
association
U
شرکت
hand
U
شرکت
houses
U
شرکت
participation
U
شرکت
cahoot
U
شرکت
housed
U
شرکت
consociation
U
شرکت
house
U
شرکت
concern
U
شرکت
concerns
U
شرکت
firms
U
شرکت
fellowsh
U
شرکت
corporation
U
شرکت
firmest
U
شرکت
enterprise
U
شرکت
partnership
U
شرکت
partnerships
U
شرکت
company
U
شرکت
enterprises
U
شرکت
companies
U
شرکت
contributions
U
شرکت
firm
U
شرکت
handing
U
شرکت
firmer
U
شرکت
EIS
U
ول شرکت
corporations
U
شرکت
business
U
شرکت
contribution
U
شرکت
associated company
U
شرکت وابسته
associative
U
شرکت پذیر
take a hand at
U
شرکت کردن در
articles of assosiation
U
اساسنامه شرکت
unlimited liability company
U
شرکت تضامنی
dissolution of partner ship
U
فسخ شرکت
joint-stock companies
U
شرکت سهامی
to play at
U
شرکت کردن در
private enterprise
U
شرکت خصوصی
voluntary partnership
U
شرکت اختیاری
acting company
U
شرکت عامل
affiliated company
U
شرکت وابسته
tandy corporation
U
شرکت Tandy
participating
U
شرکت کننده
article of association
U
اساسنامه شرکت
article of a company
U
اساسنامه شرکت
airlines
U
شرکت هواپیمایی
associativity
U
شرکت پذیری
airline
U
شرکت هواپیمایی
artieles of association
U
شرکت ناور
winding up
U
انحلال شرکت
aiding and abetting
U
شرکت در جرم
C.O
U
مخفف شرکت
to sit out
U
شرکت نداشتن در
trading company
U
شرکت تجارتی
joint-stock company
U
شرکت سهامی
corporatism
U
شرکت گرایی
certificate of incorporation
U
شرکت نامه
ncr corporation
U
شرکت NCR
insurance company
U
شرکت بیمه
participable
U
شرکت کردنی
participable
U
شرکت بردار
participative
U
شرکت کننده
house flag
U
پرچم شرکت
holding company
U
شرکت مالک
go into
U
شرکت کردن در
giant corporation
U
شرکت بزرگ
general partnership
U
شرکت تضامنی
private company
U
شرکت خصوصی
private corporation
U
شرکت خصوصی
intel corporation
U
شرکت اینتل
microsoft corporation
U
شرکت مایکروسافت
memorandum of association
U
اساسنامه شرکت
memorandom of association
U
اساسنامه شرکت
pall bearer
U
شرکت میکند
parcenary
U
شرکت در ارث
parcenary
U
شرکت مشاع
parent company
U
شرکت مادر
parent company
U
شرکت اصلی
joint stock company
U
شرکت سهامی
joint stock
U
شرکت سهامی
inveluntary partnership
U
شرکت قهری
invalidation of company
U
بطلان شرکت
proportional liability partnership
U
شرکت نسبی
Recent search history
Forum search
1
They decided to buy the company outright.
1
مدیرامورمالی شرکت
1
بدین وسیله از شما صمیمانه دعوت به عمل می آید، تا در برنامه ی که به مناسبت سپاس گذاری و قدر شناسی از مساعدت های مالی کشور جاپان، که از جانب اداره محلی بامیان برنامه ریزی گردیده است، شرکت ورزیده ممنون
1
شرکت ما متحمل ضررو زیان مالی زیادی شده است
0
شرکت کردن
0
منظور از ثبت یک شرکت سهامی خاص چیست؟چرا باید برای ثبت ان سلسه وار عمل نمود؟کارایی این نوع شرکت چیست؟
0
شرکت مالی
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com